
فهرست عناوین
- مدلهای آموزش تابآوری و توانمندسازی جامعۀ ناشنوایان
- مقدمه و چارچوب مفهومی توانمندسازی ناشنوایان
- مدلهای ارتباطی-آموزشی: ریشۀ هویت و توانمندیهای تحصیلی
- چارچوبهای آموزش تابآوری و مداخلات روانشناختی
- مدلهای آموزش خودحمایتی و نقش الگوهای ناشنوا (Self-Advocacy & Mentorship)
- مدلهای توانمندسازی اقتصادی و کارآفرینی
- معیارهای ارزیابی موفقیت برنامههای توانمندسازی و تابآوری
- جمعبندی و توصیههای راهبردی
مدلهای آموزش تابآوری و توانمندسازی جامعۀ ناشنوایان
کاری از گروه پژوهش در رسانه تاب آوری ایران
مقدمه و چارچوب مفهومی توانمندسازی ناشنوایان
گزارش حاضر با هدف بررسی مدلهای نوین آموزش تابآوری و توانمندسازی برای جامعه ناشنوایان تدوین شده است.
در دهههای اخیر، توجه سیاستگذاران و متخصصان از تمرکز صرف بر جنبههای پزشکی اختلال شنوایی به سوی چارچوبهای فرهنگی، حقوق بشری و اجتماعی سوق یافته است.
توانمندسازی موفقیتآمیز افراد ناشنوا نیازمند درک این گذار پارادایمی و اجرای مدلهایی است که بر تقویت استقلال، هویت و ظرفیت فردی برای سازگاری مثبت تمرکز دارند.
تعریف و تمایز مفاهیم کلیدی
توانمندسازی در حوزه افراد دارای معلولیت فرآیندی است که فراتر از ارائه خدمات حمایتی صرف عمل میکند. در واقع، هدف سازمانهای متولی باید انتقال از یک رویکرد حمایتی به سوی توانمندسازی مددجویان و ارتقاء خودکفایی آنها باشد.
معیارهای اساسی برای سنجش موفقیت در فرآیند توانمندسازی شامل پنج عنصر اصلی است: احساس معنیدار بودن، مؤثر بودن، خودمختاری، خوداثربخشی و احساس امنیت. دستیابی به این معیارها مستلزم ایجاد زیرساختهایی است که مشارکت کامل فرد را در جامعه تضمین کند.
از سوی دیگر، تابآوری به مجموعه روشها، فرآیندها و رفتارهایی اطلاق میشود که افراد را قادر میسازد تا در مواجهه با فشارها، تحولات، و تغییرات زندگی به طور موفقیتآمیز عمل کنند. تابآوری به توانایی سازگاری و بازگشت به حالت عادی پس از ناملایمات اشاره دارد.
با این حال، تابآوری در جامعه ناشنوایان به دلیل چالشهای خاصی که این قشر با آن مواجه است—نظیر تبعیض، انزوا و موانع ارتباطی—و همچنین منابع فرهنگی و اجتماعی منحصر به فردشان، تفاوتهای قابل توجهی با تابآوری در جامعه شنوایان دارد.
تقویت تابآوری در این گروه میتواند به طور مستقیم مهارتهای ارتباطی آنها را برای مواجهه با شرایط بحرانی تقویت کند.
گذار پارادایمی: از مدل پزشکی به مدل فرهنگی-حقوقی
مدلهای توانمندسازی ناشنوایان در سطح جهانی یک دوگانگی یا به عبارت بهتر، یک طیف را نشان میدهند که از مدل پزشکی آغاز شده و به مدل فرهنگی-حقوقی ختم میشود.
۱. موفقیتهای مدل پزشکی (پیشگیری و درمان): سازمانهای متولی در ایران دستاوردهای چشمگیری در حوزه غربالگری زودهنگام شنوایی داشتهاند، به طوری که کشور در میان هفت کشور برتر جهان در این زمینه قرار دارد. غربالگری شنوایی نوزادان باید در سه ماه نخست زندگی انجام شود تا تشخیص و مداخله زودهنگام حداکثر تا ۶ ماهگی صورت پذیرد؛ زیرا اختلال در شنیدن، فرآیند تکلم را مختل میسازد. این مداخلهها شامل خدمات توانبخشی مانند تجویز سمعک، حمایت از کاشت حلزون و مشاورههای ژنتیک برای پیشگیری از ناشنوایی مادرزادی است. این رویکرد، که بر رفع اختلال فیزیکی تمرکز دارد، از تبدیل ناشنوایی به معلولیت دائم جلوگیری میکند و نرخ شیوع کمشنوایی را کاهش داده است.
۲. ضرورت مدل حقوق بشری و فرهنگی: با وجود موفقیتهای قابل توجه در پیشگیری و مداخله زودهنگام، توانمندسازی جامع فراتر از صرفاً دسترسی به ابزارهای کمک شنوایی است. در این راستا، کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت (CRPD) یک گذار اساسی از مدل پزشکی به مدل حقوق بشری را ایجاد کرده است. این کنوانسیون بر به رسمیت شناخته شدن زبان اشاره به عنوان یک زبان رسمی و حقوق زبانی افراد ناشنوا تأکید دارد. فدراسیون جهانی ناشنوایان (WFD) قویاً بر این باور است که توسعه هویت فرهنگی و زبانی ناشنوایان، به ویژه در محیطهای آموزشی، یک حق کلیدی برای کودکان ناشنوا است.
عدم توجه کافی به ابعاد فرهنگی و حقوقی در جامعه بزرگتر، موفقیتهای حاصل از مداخله پزشکی را در معرض تهدید قرار میدهد.
در حالی که غربالگری زودهنگام به خوبی اجرا میشود ، چالشهایی مانند آشنا نبودن عمده جامعه با زبان اشاره، عدم دسترسی به خدمات شهری و اداری، و موانع شغلی همچنان پابرجا هستند.
این نقص ساختاری در جامعه، حق شهروندی یکسان را از ناشنوایان سلب میکند و منجر به انزوای اجتماعی، ایجاد اضطراب، و در نتیجه، کاهش تابآوری روانی-اجتماعی میشود.
بنابراین، اجرای قوی مدل پزشکی در حوزه پیشگیری، باید با تعهدات یکسان در مدل اجتماعی-حقوقی برای توانمندسازی جامع پیگیری شود تا زنجیره علت و معلولی که منجر به مشکلات ارتباطی و روانی میشود، قطع گردد.
مدلهای ارتباطی-آموزشی: ریشۀ هویت و توانمندیهای تحصیلی
فلسفههای آموزشی مورد استفاده برای کودکان ناشنوا، نقش محوری در تعیین مسیر رشد شناختی، هویت فرهنگی و توانمندیهای آتی فرد در بازار کار دارند.
این فلسفهها به طور کلی در یک طیف از رویکردهای شنواییمحور تا بیناییمحور قرار میگیرند.
طیف فلسفههای آموزشی ناشنوایان
۱. رویکردهای شنیداری-محور: این رویکردها بر آموزش از طریق حس شنوایی (گوش دادن) تأکید دارند و تمرینات آموزشی را بر تقویت حس شنوایی متمرکز میکنند. روش شنوایی-کلامی (Auditory-Verbal Therapy – AVT) از برجستهترین نمونههای این دسته است که از گوش دادن به عنوان حس اولیه برای رشد زبان گفتاری استفاده میکند. هدف غایی این رویکرد، دستیابی فرد ناشنوا به “حقوق شهروند مستقل” در جامعه شنوایان است، که این امر مستلزم “دسترسی حداکثری فرد ناشنوا به علایم و نشانههای شنیداری” است. طرفداران این روش بر این باورند که با تقویتکنندههای مناسب و تحریک فراوان، کودکان دارای آسیب شنوایی خفیف تا عمیق میتوانند ارتباط از راه زبان گفتاری را بیاموزند.
۲. رویکردهای بینایی-محور و تلفیقی: این گروه شامل روشهایی است که دخالت دادن حس بینایی را یک اصل آموزشی میدانند، از جمله زبان اشاره (ASL)، ارتباط کلی (Total Communication) و گفتار نشانهدار (Cued Speech). زبان اشاره به عنوان یک سیستم قراردادی، منظم و پیشرفته زبانی شناخته میشود که از علائم دیداری (ترکیب شکل، جهت و حرکت دستها و حالات صورت) برای انتقال معنا استفاده میکند. زبان اشاره نه تنها یک ابزار ارتباطی، بلکه “زبان دلها و دریچهای به حقیقت انسانیت” تلقی میشود و باید به سرمایهای اجتماعی برای همبستگی ملی بدل گردد.
در عمل، رویکردهای تلفیقی نیز با چالشهایی روبرو هستند. قانوناً، قرار دادن کودکان ناشنوا در محیطهای عمومی (به عنوان محیط با کمترین محدودیت) بدون فراهم آوردن حمایتهای اجتماعی لازم یا زبان بصری (مانند مدارس ویژه ناشنوایان)، میتواند به انزوا و مشکلات بعدی منجر شود. بنابراین، انتخاب روش آموزشی باید بر اساس نیازهای فردی و با حمایت کافی محیطی انجام شود.
مدل آموزش دوزبانه/دوفرهنگی (Bilingual-Bicultural – Bi-Bi)
مدل دوزبانه/دوفرهنگی (Bi-Bi) یک راهکار آموزشی حیاتی را برای توانمندسازی جامع ارائه میدهد. این مدل بر این فرض بنا شده است که زبان اشاره، زبان اول (L1) فرد ناشنوا محسوب میشود و زبان نوشتاری/گفتاری جامعه شنوا (مانند فارسی) زبان دوم (L2) است.
کاربرد و اثربخشی: راهکار پیشنهادی در این مدل این است که آموزش علوم و دروس مختلف نظام آموزشی، به زبان اول ناشنوایان (زبان اشاره) صورت گیرد و یادگیری زبان فارسی با استفاده از روشهای تخصصی آموزش زبان دوم و به صورت موازی دنبال شود.
تأثیر بر توانمندسازی: فدراسیون جهانی ناشنوایان (WFD) قویاً از مدلهای دوزبانه/دوفرهنگی حمایت میکند، زیرا این مدلها هویت فرهنگی و زبانی ناشنوایان را تقویت کرده و دسترسی کامل به محتوای دانش (Content Knowledge) را تضمین میکنند. بدون دسترسی کامل به محتوای درسی به زبانی که کاملاً قابل فهم باشد، دانشآموزان ناشنوا با شکاف سواد (Literacy) مواجه میشوند که این امر آنها را در معرض شکست تحصیلی قرار داده و منجر به مشکلات در اشتغال و سازگاری اجتماعی میشود. مدل Bi-Bi با تقویت زبان اشاره به عنوان پایه شناختی قوی، راه را برای یادگیری موفق زبان دوم (فارسی نوشتاری/گفتاری) به عنوان یک مهارت نوشتاری، باز میکند.
تضاد اساسی در رویکردهای آموزشی از این تمایل نشأت میگیرد که متخصصان و والدین شنوا، اغلب به دنبال راهحلهای فناورانه یا درمانی هستند تا شهروندانی “شنوا و گویا” پرورش دهند.
با این حال، غفلت از نیازهای زبانی-فرهنگی کودک، منجر به محرومیت دوگانه میشود:
فرد نه تنها به مهارتهای شفاهی کامل دست نمییابد، بلکه از مزایای رشد هویتی و شناختی از طریق زبان اشاره نیز محروم میماند. بنابراین، پذیرش مدل Bi-Bi نه تنها یک رویکرد آموزشی، بلکه یک موضع فرهنگی در قبال حقوق زبانی ناشنوایان است.
جدول ۱، مقایسهای بین دو رویکرد اصلی آموزشی ارائه میدهد:
مقایسه رویکردهای اصلی آموزش و ارتباط در جامعه ناشنوایان
رویکرد آموزشی | فلسفه و محور اصلی تمرکز | ابزار ارتباطی غالب | هدف نهایی توانمندسازی |
شنوایی-کلامی (AVT) | پزشکی-توانبخشی: حداکثرسازی استفاده از حس شنوایی (Early Intervention) | زبان شفاهی، گفتار تقویتشده | دستیابی به حقوق شهروند مستقل در جامعه شنوا |
دوزبانه/دوفرهنگی (Bi-Bi) | فرهنگی-زبانشناختی: تقویت هویت و دسترسی به اطلاعات آکادمیک | زبان اشاره (L1)، زبان نوشتاری/گفتاری (L2) | سازگاری مثبت، ارتقاء دستاوردهای تحصیلی و شغلی |
ارتباط کلی (Total Communication) | تلفیقی: استفاده از تمام ابزارهای موجود (اغلب در مدارس عمومی) | ترکیبی از اشاره، لبخوانی، گفتار و نوشتار | تسهیل ارتباط در محیطهای متنوع |
چارچوبهای آموزش تابآوری و مداخلات روانشناختی
تابآوری در جامعه ناشنوایان یک مفهوم چندوجهی است که شامل توانایی فرد برای مقابله با تبعیض، مدیریت استرس ناشی از مشکلات ارتباطی و حفظ یک هویت مثبت است.
مدلهای تابآوری باید بهطور خاص به چالشهای منحصر به فرد این جامعه بپردازند.
ابعاد کلیدی تابآوری ناشنوایان
تابآوری ناشنوایان به ابعاد مختلفی تقسیم میشود که هر یک نیازمند مداخلات هدفمند هستند :
۱. تابآوری اجتماعی: این بعد بر ایجاد روابط اجتماعی مستحکم، تقویت همبستگی و شبکهسازی بین ناشنوایان و جامعه بزرگتر تأکید دارد. حضور در محیطهای آموزشی تخصصی (مانند مدارس ویژه) میتواند به تقویت همبستگی اجتماعی و افزایش احساس تعلق در کودکان کمک کند.
۲. تابآوری شغلی: این هدف به توانمندسازی ناشنوایان برای ورود موفق به بازار کار، توسعه مهارتهای حرفهای مورد نیاز و فراهمسازی فرصتهای شغلی مناسب اختصاص دارد. این امر شامل آموزش مهارتهای شغلی و ارائه مشاورههای تخصصی است.
۳. تابآوری فرهنگی-روانی: این بعد شامل توانایی مدیریت استرسها و فشارهای روانی ناشی از ناشنوایی است. هویت فرهنگی ناشنوایان، که بر درک و پذیرش زبان اشاره و فرهنگ خاص خود تأکید دارد، به عنوان منبع قدرت برای سازگاری مثبت با چالشها عمل میکند. مهم است که رویکردهای تابآوری، نقش فرهنگ (فرهنگ خرد و کلان) را در تسهیل فرآیندهای رشد مثبت به رسمیت بشناسند، نه صرفاً تمرکز بر نقص فردی.
مدلهای مداخلهای مبتنی بر خانواده و روانشناختی
از آنجایی که اکثریت جوانان ناشنوا، والدین شنوا دارند، انتقال فرهنگی از طریق خانواده به طور معمول صورت نمیگیرد، و این امر میتواند منجر به کمترین حمایت عاطفی در خانه شود.
این فقدان حمایت عاطفی به دلیل موانع ارتباطی، سطح تابآوری کودکان ناشنوا را به طور قابل توجهی کاهش میدهد. بنابراین، آموزش و توانمندسازی والدین یک نقطه عطف حیاتی است.
۱. مداخلات والدگری (Parent Training): پژوهشها نشان دادهاند که اجرای برنامههای آموزش تابآوری میتواند تأثیر مثبت و معناداری بر خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا داشته باشد. هدف این مداخلات، افزایش حساسیت و پاسخگویی والدین شنوا به نیازهای رشدی و زبانی کودک است. نمونههایی از این برنامهها شامل آموزش بازیدرمانی با مدل فیلیالتراپی است که بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان و افزایش تابآوری مادران متمرکز است. همچنین کتابچهها و راهنماهایی برای آموزش تابآوری روانی به مادران کودکان ناشنوا تدوین شده است.
۲. مداخلات روانشناختی انطباق یافته با فرهنگ: برای مقابله با تروماهای پیچیده و مسائل سلامت روان در جامعه ناشنوایان، مداخلات تخصصی ضروری است. به عنوان مثال، درمان تعامل والد-کودک (PCIT) برای خانوادههای ناشنوا با استفاده از زبان اشاره (ASL) انطباق یافته است. همچنین، درمان تنظیم تحریک حسی-حرکتی (SMART) برای کودکان و نوجوانانی که ترومای پیچیده را تجربه کردهاند، با هدف تنظیم عاطفی، رفتاری و بین فردی، به کار میرود. علاوه بر این، حمایت همسالان و آموزش سواد عاطفی و رفتاری در ساختن تابآوری مؤثر است. این رویکردها تضمین میکنند که حمایتها از نظر فرهنگی و زبانی قابل دسترس باشند.
جدول ۲ ابعاد و مولفههای اصلی تابآوری در این جامعه را تشریح میکند:
ابعاد و مولفههای کلیدی تابآوری در جامعه ناشنوایان
بعد تابآوری | مولفههای اصلی | روشهای تقویت در برنامههای آموزشی | استناد کلیدی |
اجتماعی | همبستگی، کاهش انزوا، شبکهسازی | مشارکت در فعالیتهای گروهی، استفاده از محیطهای آموزشی ویژه | |
شغلی | خودتعیینگری شغلی، توسعه مهارت | آموزش مهارتهای شغلی، مشاوره تخصصی، فراهم کردن فرصتهای اشتغال | |
روانی-فرهنگی | مدیریت استرس، حفظ هویت مثبت، سازگاری مثبت | مداخلات روانشناختی انطباق یافته فرهنگی (PCIT، SMART)، درک تجربیات ستمدیدگی |
مدلهای آموزش خودحمایتی و نقش الگوهای ناشنوا (Self-Advocacy & Mentorship)
خودحمایتی (Self-Advocacy) ستون اصلی توانمندسازی فردی و حقوقی است.
این مهارت به ناشنوایان کمک میکند تا در محیطهای اجتماعی، آموزشی و شغلی به طور مؤثر نیازهای خود را بیان کرده و حقوق خود را مطالبه کنند.
برنامه جامع آموزش خودحمایتی ناشنوایان (DSAT)
خودحمایتی به عنوان توانایی فرد برای بیان نیازهایش و تصمیمگیری آگاهانه در مورد حمایتهای مورد نیاز تعریف میشود.
برنامه آموزش خودحمایتی ناشنوایان (Deaf Self-Advocacy Training – DSAT) یک برنامه درسی تخصصی است که با هدف توانمندسازی افراد ناشنوا برای مطالبه خدمات ترجمه مؤثر توسعه یافته است.
طراحی و محتوا: DSAT با پیروی از فلسفه “از طرف، توسط، و برای جامعه ناشنوا، کمشنوا و ناشنوا-نابینا” طراحی شده و اجرای آن به صورت مربیگری همسالان انجام میگیرد.
این برنامه جامع شامل ۷ ماژول اصلی است که مفاهیم حیاتی برای استقلال فردی را پوشش میدهند. این ماژولها عبارتند از: دفاع از خود و دیگران، عزت نفس و خودتعیینگری، کار با مترجمان، اخلاق کار با مترجمان، خدمات ترجمه ویدیویی، آمادگی برای خودحمایتی، و استفاده مؤثر از منابع.
علاوه بر این، مولفههای مؤثر خودحمایتی شامل: دانش فرد از خود، آگاهی از حقوق قانونی، مهارتهای ارتباطی و مهارتهای رهبری است.
ابزارهایی مانند ارزیابی خودتعیینگری (SDI:SR) برای سنجش سطح این مهارتها و تدوین اهداف متناسب با برنامههای انتقال (مانند طرحهای آموزشی فردی) استفاده میشوند.
آموزش مهارتهای خودحمایتی در یک جامعه که زیرساختهای آن برای ناشنوایان دسترسپذیر نیست، به یک ابزار حیاتی برای اجرای حقوق تبدیل میشود.
در جایی که ممانعتهایی مانند عدم وجود مترجم در مراکز درمانی یا اداری وجود دارد، داشتن مهارت DSAT به فرد این قدرت را میدهد که به جای انفعال، به صورت فعالانه برای دسترسی به خدمات قانونی خود مذاکره کند.
بدون این مهارتها، حقوق حمایتی در قوانین (نظیر سهمیه اشتغال) صرفاً در حد شعار باقی میماند.
اهمیت مربیگری همسالان و الگوهای ناشنوا (DRMs)
الگوهای ناشنوای بزرگسال (Deaf Role Models – DRMs) نقشی محوری در تقویت هویت و تابآوری جوانان ناشنوا و خانوادههای آنها دارند.
این مربیان با به اشتراک گذاشتن تجربیات زیسته خود از ناشنوایی، حس انزوا را در والدین شنوا کاهش داده و به آنها کمک میکنند تا فرزندان خود را با اطمینان بیشتری پرورش دهند.
تقویت هویت و تابآوری: تحقیقات نشان میدهد که جوانان ناشنوایی که در برنامههای مربیگری شرکت میکنند، اعتماد به نفس، عزت نفس و هویت ناشنوایی قویتری پیدا میکنند.
این فرآیند مستقیماً به تقویت مهارتهای مقابلهای و تابآوری منجر میشود و مهارتهای زندگی مستقل را در آنها پرورش میدهد.
مربیگری به جوانان کمک میکند تا تجربیات حاشیهنشینی و ستمدیدگی خود را پردازش کرده و جایگاهی مطمئن در جامعه پیدا کنند.
انتقال دانش تخصصی: مربیگری ناشنوا-به-ناشنوا به ویژه در حوزههای تخصصی مانند علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات (STEM) حیاتی است.
این فرآیند امکان انتقال “دانش تحتالسیطره” (Subjugated Knowledge) را فراهم میکند؛ دانشی که منحصر به فرد است و فقط توسط افرادی که شرایط اجتماعی مشابهی را تجربه کردهاند، قابل انتقال است.
این دانش، درباره نحوه موفقیت به عنوان یک فرد ناشنوا در محیطهای شنوا، عنصری کلیدی برای پیشرفت شغلی و علمی است.
حضور فعال الگوهای موفق، دیدگاه والدین و جامعه بزرگتر را نسبت به توانمندیهای بالقوه این قشر تغییر میدهد و یک فرآیند توانمندسازی متقابل را آغاز میکند.
مولفهها و اهداف برنامه آموزش خودحمایتی (DSAT)
ماژول اصلی (بر اساس DSAT) | هدف کلیدی | تأثیر بر توانمندسازی | استناد کلیدی |
خودتعیینگری و عزت نفس | توانایی انتخاب و تعیین هدف (Decide, Act, Believe) | افزایش خوداثربخشی و استقلال | |
کار مؤثر با مترجمان | درک حقوق و اخلاقیات در استفاده از خدمات مترجمی | تضمین دسترسی ارتباطی و کیفیت اطلاعات در محیطهای عمومی/حرفهای | |
دانش حقوقی و منابع | آگاهی از قوانین حمایت از معلولان و نحوه استفاده از منابع | قابلیت مطالبهگری حقوق و رفع موانع سیستمی |
مدلهای توانمندسازی اقتصادی و کارآفرینی
توانمندسازی اقتصادی نه تنها استقلال مالی را تضمین میکند، بلکه خوداثربخشی و مشارکت اجتماعی را نیز تقویت مینماید.
دستیابی به این هدف برای ناشنوایان، نیازمند شناسایی توانمندیهای خاص و ایجاد اکوسیستمهای حمایتی است.
شناسایی توانمندیهای حرفهای و فرصتهای شغلی
تجربه نشان داده است که ناشنوایان دارای توانمندیهای برجستهای در حوزههای ورزشی و هنری هستند، به طوری که بسیاری از مدالآوران معلول کشور از این قشر هستند.
تحلیلگران معتقدند که در ازای خلاء شنوایی، خداوند به این افراد “بصیرت و توانمندیهای دیگری” اعطا کرده است که باید به ویژه در حوزههای هنر، فناوریهای نرم و صنایع خلاق شکوفا شوند.
مشاغل مبتنی بر مهارت بصری: مشاغلی که کمتر به ارتباطات شنیداری وابسته هستند، برای این قشر بسیار مناسباند.
از جمله این مشاغل میتوان به طراح گرافیک، حسابداری (که بسیاری از شرکتها امکان کار از راه دور را فراهم میکنند)، متخصص رسانههای اجتماعی (که یک پلتفرم عمدتاً بصری است) و نقاش ساختمان یا کارهای هنری اشاره کرد.
حمایتهای دولتی و آموزش فنی: قانون حمایت از حقوق معلولان، چارچوبهایی را برای اشتغال فراهم کرده است، از جمله سهمیه استخدامی برای ناشنوایان.
علاوه بر این، سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور موظف است آموزشهای متناسب با بازار کار را به صورت رایگان و تلفیقی برای معلولان فراهم نماید.
با این حال، استفاده از پتانسیلهای ناشنوایان در اقتصاد دانشبنیان، از طریق تعریف جوایز نخبگانی و حمایت از دانشگاههای متمرکز بر این قشر، میتواند مسیر توانمندسازی اقتصادی را به سرعت ارتقا دهد.
مدلهای کارآفرینی رهبریشده توسط ناشنوایان (Deaf-led Cooperatives)
برای غلبه بر موانع ساختاری در محیطهای کاری سنتی، کارآفرینی به عنوان یک مسیر قدرتمند برای ناشنوایان شناخته میشود.
تبدیل شدن به کارفرمای خود، فضایی را ایجاد میکند که در آن فرد میتواند بدون موانع ارتباطی یا تبعیض رشد کند.
نقش تعاونیها و سازمانهای رهبریشده توسط ناشنوایان: مدل تعاونیها و کسبوکارهای رهبریشده توسط ناشنوایان (Deaf-led cooperatives) در سطح بینالمللی موفق بوده است.
به عنوان مثال، در رواندا، با تزریق سرمایه به تعاونیهای ناشنوایان (مانند تعاونیهای کشاورزی یا تولید صابون)، به آنها کمک شد تا در بحرانها مقاومت کرده و کسبوکار خود را با بازارهای جدید انطباق دهند.
حمایت از اکوسیستم کارآفرینی: شبکههایی مانند Deaf Founders Network (DFN) در آفریقا، با هدف ایجاد یک اکوسیستم حمایتی، کارآفرینان ناشنوا را به دانش، شبکهسازی، و فرصتهای سرمایهگذاری متصل میکنند. این نهادهای رهبریشده توسط ناشنوایان، موانع ساختاری را شناسایی کرده و راهحلهایی مانند ایجاد علائم زبان اشاره برای اصطلاحات تخصصی در حوزه STEM ارائه میدهند.
نقش فناوری: فناوریهای نوین، به ویژه هوش مصنوعی و خدمات ارتباطی، نقش حیاتی در شکستن انزوای اجتماعی و تسریع کارآفرینی دارند. خدمات ویدیویی ترجمه (VRS) ارتباط میان ناشنوایان و شنوندگان را تسهیل کرده است.
در داخل کشور نیز، استارتاپهایی مانند هاناپ با استفاده از پردازش صوت فارسی، قادرند صدای محیط اطراف را به صورت نوشتاری برای کاربران ناشنوا نمایش داده و همچنین نوشتههای آنها را به صوت تبدیل کنند.
این ابزارهای فناوری، پشتیبانی ضروری را برای مالکیت کسبوکار و تعامل مؤثر با محیط بیرون فراهم میآوردند.
معیارهای ارزیابی موفقیت برنامههای توانمندسازی و تابآوری
برای اطمینان از اثربخشی مدلهای توانمندسازی، ارزیابی باید جامع و فراتر از معیارهای صرفاً پزشکی باشد.
لازم است ابعاد زبانی، روانی-اجتماعی و عملکردی نیز مورد سنجش قرار گیرند.
معیارهای ارزیابی در حوزه توانبخشی شنیداری و زبانی
در حوزه ارتباط، معیارها شامل سنجش توانمندیهای ارتباطی، ادراک شنیداری و تولید گفتار هستند.
- سنجش شنوایی عملکردی: ابزارهایی مانند FAPI (شاخصهای عملکرد شنیداری عملکردی) که هفت دسته از توسعه شنیداری (از جمله آگاهی صوتی، تمایز صوتی و حافظه کوتاهمدت) را بررسی میکند و IT-MAIS (مقیاس ادغام شنیداری معنادار نوزاد-کودک نوپا) که برای ارزیابی مهارتهای شنیداری و استفاده از کاشت حلزون توسط والدین به کار میرود، از جمله این ابزارها هستند. همچنین تغییرات حداقل ۱۹ درصدی در نتایج ارزیابیهای شنوایی-کلامی (مانند AVAB) به عنوان معیار بالینی موفقیت تلقی میشود.
- سنجش زبان اشاره: برای ارزیابی مهارتهای زبانی در رویکردهای بصری، ابزارهایی مانند ASL CDI (موجودی توسعه ارتباطی زبان اشاره آمریکایی) و ASL-DT (آزمون تمایز زبان اشاره آمریکایی) برای سنجش تواناییهای دریافتی و بیانی در زبان اشاره استفاده میشوند.
معیارهای ارزیابی روانشناختی و اجتماعی
ارزیابی تابآوری و توانمندسازی اجتماعی نیازمند ابزارهایی است که به نتایج رفتاری و عملکردی تمرکز دارند.
- خودتعیینگری و خوداثربخشی: ارزیابی تأثیر برنامههای آموزشی تابآوری بر خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا یک معیار مهم است. همچنین، ارزیابی خودتعیینگری (SDI:SR) به جوانان ناشنوا کمک میکند تا نقاط ضعف و قوت خود را در تعیین هدف و تصمیمگیری شناسایی کنند.
- چارچوب ICF: مدل بینالمللی طبقهبندی عملکرد، معلولیت و سلامت (ICF) سازمان بهداشت جهانی، به عنوان یک چارچوب جامع، بر «فعالیتها و مشارکت» در زندگی روزمره تمرکز دارد. معیارهای کلیدی آن شامل مدیریت استرس و فشارهای روانشناختی، صحبت کردن، مکالمه و استفاده مؤثر از دستگاهها و تکنیکهای ارتباطی است. استفاده از این شاخصها، معیار واقعی توانمندسازی اجتماعی را فراتر از ارزیابیهای صرفاً بالینی میسنجد.
- سنجش هویت فرهنگی: مقیاس انطباقپذیری ناشنوا (Deaf Acculturation scale) برای بررسی هویت فرهنگی و تأثیر مشارکت در فعالیتهای فرهنگی ناشنوایان بر هویت آنها استفاده میشود.
معیارهای ارزیابی موفقیت اقتصادی
موفقیت اقتصادی با شاخصهایی چون نرخ اشتغال، نرخ کارآفرینی و میزان درآمد پایدار در مشاغل تخصصی اندازهگیری میشود.
علاوه بر این، ارزیابی باید شامل سنجش میزان دسترسی و انطباقپذیری محیطهای کاری و آموزشی باشد، از جمله تأمین تسهیلات مانند مترجمان و فناوریهای کمکی لازم برای دسترسی به خدمات توانبخشی حرفهای.
تضاد موجود در مدلهای توانمندسازی، خود را در تنوع ابزارهای ارزیابی نشان میدهد.
در حالی که مدل پزشکی بر بهبود گفتار و آستانه شنوایی تمرکز دارد، مدل فرهنگی-حقوقی بر دستاوردها در زبان اشاره و میزان خودتعیینگری تأکید دارد.
انتخاب یک چارچوب جامع مانند ICF که بر مشارکت اجتماعی و عملکرد روزمره متمرکز است ، برای ارزیابی اثربخشی مدل توانمندسازی تلفیقی، حیاتی است.
جمعبندی و توصیههای راهبردی
تحلیل مدلهای توانمندسازی و آموزش تابآوری برای جامعه ناشنوایان نشان میدهد که مؤثرترین رویکرد، نه یک روش تکجانبه، بلکه یک مدل تلفیقی است که موفقیتهای حوزه پزشکی در تشخیص زودهنگام را با حقوق زبانی، فرهنگی و اجتماعی این قشر ادغام میکند.
مدل توانمندسازی تلفیقی (Integrated Empowerment Model)
یک مدل جامع توانمندسازی برای ناشنوایان باید از سه لایه اصلی تشکیل شود که هر یک دیگری را تقویت میکند:
- بنیاد زبانی-شناختی (آموزش Bi-Bi): این لایه بر استفاده از مدل دوزبانه/دوفرهنگی تأکید دارد تا زبان اشاره به عنوان L1، پایه زبانی قوی را برای رشد شناختی و دسترسی کامل به محتوای آموزشی فراهم کند. این امر کلید عبور از موانع سواد است که اغلب منجر به مشکلات شغلی و اجتماعی میشوند.
- حمایت روانشناختی-اجتماعی (تابآوری فرهنگی): این لایه شامل تقویت تابآوری از طریق درک هویت فرهنگی، مربیگری توسط الگوهای ناشنوا (DRMs) برای انتقال تجربیات زیسته و اجرای برنامههای هدفمند آموزش تابآوری برای والدین شنوا است تا محیط خانوادگی به یک منبع حمایت عاطفی قوی تبدیل شود.
- عامل حقوقی-عملکردی (خودحمایتی): این لایه با آموزش مهارتهای خودحمایتی (DSAT)، فرد را قادر میسازد تا در جامعهای که دسترسپذیری در آن کامل نیست، حقوق قانونی خود را مطالبه کرده و موانع ارتباطی و ساختاری را فعالانه مدیریت نماید.
توصیههای راهبردی برای سازمانها و سیاستگذاران
برای تضمین توانمندسازی پایدار و ارتقاء تابآوری در جامعه ناشنوایان، اجرای راهبردهای زیر پیشنهاد میشود:
۱. نهادینهسازی حقوق زبانی و فرهنگی:
- باید سازمانهای متولی و دولت، به رسمیت شناختن و ترویج زبان اشاره را به عنوان یک سرمایه اجتماعی در اولویت قرار دهند.
- فرهنگسازی در مورد نحوه برخورد با ناشنوایان در تمامی نهادهای عمومی (ادارات، بیمارستانها و خدمات شهری) باید به وظیفه اصلی تبدیل شود، زیرا آشنا نبودن جامعه با زبان اشاره چالشی بزرگ است.
۲. تقویت سیستم آموزشی دوزبانه:
- سرمایهگذاری بر روی تربیت معلمانی که مسلط به زبان اشاره هستند و اجرای کامل مدلهای آموزشی دوزبانه/دوفرهنگی برای تضمین دسترسی برابر دانشآموزان به محتوای آموزشی، امری حیاتی است.
۳. حمایت از ساختارهای رهبریشده توسط ناشنوایان:
- حمایت مالی و ساختاری از تعاونیهای تخصصی و کسبوکارهای کوچک که توسط خود ناشنوایان اداره میشوند (Deaf-led cooperatives) برای دور زدن موانع اشتغال سنتی و شکوفایی استعدادهای آنها در صنایع خلاق و فناوریهای نرم ضروری است.
- نهادینهسازی نقش الگوهای بزرگسال ناشنوا (DRMs) در سیستمهای مربیگری آموزشی و توانبخشی برای تقویت هویت و مهار تهای زندگی مستقل.
۴. ارتقاء دسترسی به فناوری و ارتباطات:
- حمایت از توسعه استارتاپهای فناوری محور بومی (نظیر هاناپ) که از هوش مصنوعی برای تسهیل ارتباطات صوتی-نوشتاری به زبان فارسی استفاده میکنند، برای شکستن انزوای اجتماعی و تسریع کارآفرینی لازم است.
۵. ارزیابی عملکردمحور و جامع:
- سیستمهای ارزیابی موفقیت برنامههای توانمندسازی باید از معیارهای محدود شنوایی فراتر روند و از چارچوبهایی مانند ICF برای سنجش «فعالیتها و مشارکت» اجتماعی، و ابزارهای سنجش خودتعیینگری (SDI:SR) برای ارزیابی استقلال فردی استفاده کنند.
اجرای موفق این مدل تلفیقی، نیازمند هماهنگی کامل بین سازمانهای مختلف (بهزیستی، وزارت آموزش و پرورش، سازمان فنی و حرفهای) و یک تعهد ملی به حقوق زبانی و فرهنگی ناشنوایان است.
این اقدامات نه تنها منجر به توانمندسازی فردی میشوند، بلکه زمینه را برای تبدیل جامعه ناشنوایان به یک نیروی فعال و مؤثر در توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور فراهم میسازند.
